میشکنم جام باده
دلم تاک انگور است
دلم دشت هیاهوها
نگاهم ..رود صبور است
میپیچم چو باد در گیسوی دشت
تنم گر چه رنجور است
مرا آن دشتی میخواند
که از باران نمیداند
منم در در سنگ این صخره
که از دل هیچ نمیخواند
دلم مست و نگاهم خالی از چشمت
دلم جز بر نگاه تو
دگر هیج راه را راه نمیداند
بیا بگشا تو آغوشت
تنم خیس ونگاهم مست و حیران است
بیا آرام جان من
که این دل بر تو مهمان است
رضا گم گشته در قلبم
نگاه مست تو جویم
بیا بنشین رضای دل
که بی تو...
هیچ راهی را نمیخواهم
نمیجویم
https://www.vlive.tv/post/0-29396924