از تو مینویسم...

از تو که پیله پروانه ها

در لطافت دستانت..میشکند

پرواز را میکنند آغاز

از تو که خشکی لبانت

پر از ترانه چشمه است

و چشمانت پر از نگاه عشق

گیسوانت را بگشا

هر صبح پنجره اطاقت را را باز کن

آفتاب چشم انتظار توست

من در این تنهایی

لبریزم از ترنم طپشهای قلب تو

که میزند در دوردست

زیباترین نتهای موسیقی آرامش را

بگشا گره از تارهای هزار گیسو

تو ای گیسوانت

رویش شاخه گلی در دشت

از تو مینویسم ...

از تو که آشنایی با دیوانگیهای

دل من

من بر موج نگاهت

زورق تمنای عاشقانه را بودم

آنگاه که به سادگی از رفتن گفتی

ساحل قلبم لرزید

با خود میگفتم...رفتن؟

رنگ آسمان را از دریا

مگر میتوان ستاند؟

از تو مینویسم

از تو که تمام تنهایی من

لبریز توست