سفارش تبلیغ
صبا ویژن

bestblg

مرد از راه رسید

نفسش وه که تند

دست وپایش لرزان

موها بیش وبلند

دلی از رنگ صدف

و خودش دریا بود

قلب چون معبر عشق

سفری در راه بود

کوله باری پر آه

همرهی چون رویا

و دو چشم معصوم 

کرد با او وداع

مرد ناگه حس کرد

که دو پایش ماندند

چون دوچشمی او را

به نگاه می خواندند

و به چشمان گفت

سفری در راه است

مرد در خود بشکست

کوله باری باز بست

 


ارسال شده در توسط hoda